دنیای نوزاد و کودک



من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی 
این که روباهی چگونه می فریبد زاغکی !

قصّهٔ افتادنِ دندانِ شیری از هُما
لاک پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی !

قصّهٔ گاو حسن ، دارا و سارا و امین
روزٍ بارانی ، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی !

تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق !
بر سرِ کبریت و سکه ، یا که درب تَشتکی !

چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ  اتاق
مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی !

داستانِ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ ! 
در دهی زیبا که زخمی گشته بچّه لَک  لَکی !

هاچ زنبور عَسل ، نِل در فراق مادرش !
یادٍ دوران اوشین و نقطه های برفکی !

هشت سال از دورهٔ شیرین امّا تلخِ ما
پر ز آژیرِ خطر  با حمله های موشکی !

تا کجاها می برد این خاطره امشب مرا
کاش می رفتم به آن دورانِ خوبم ، کی !

یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من 
من به یاد و خاطراتت زنده ام ، ای کودکی !

دفتر‌ٍ مشقِ دبستانم ببین
 پر ز مُهرِ آفرین ،‌ صد آفرین !

 راستی آن دفترِ کاهی کجاست ؟!
عکس حوض آبِ پُر ماهی کجاست ؟!

 باز آیا ریز علی ها زنده اند ؟!
 در حوادث جامه از تن کنده اند ؟!

 کاش حالا ‌خاله کوکب زنده بود !
 عطرِ نانش خانه را آکنده بود !

 ای معلّم خاطر و یادت به خیر
 یادٍ درسِ آب  بابایت به خیر !

 هر‌کجا هستید ، هستی نوش تان !
‌ کامیابی گرمیِ آغوشتان !

 هم کلاسی های سالِ کودکم 
 دسته‌گلهایی ‌ز یاس و میخکم !

 باز از دل می کنم یادٍ شما
 یادِ قلبِ سادهٔ شادِ شما

 آدمی سر زنده از یاد است ، یاد !
 رمزِ عمرِ آدمیزاد است یاد !

 شادتان می‌خواهم‌ و شادم کنید !
 همکلاسی های من یادم کنید !

گوژپشت نتردام رمانی است به قلم #ویکتور_هوگو، نویسنده‌ی فرانسوی که در سال ۱۸۳۱ انتشار یافت. این #کتاب یکی از آثار ادبی برجسته‌ی جهان است که در سبک رمانتیک نگاشته شده است.

■ نقش نتردام در داستان 
عنوان اصلی این رمان، نوتردام دوپاری به معنی نوتردام پاریس است و قهرمان حقیقی این رمان نتردام پاریس است، با دیوها و غول‌هایش و پنجره‌های آراسته به شیشه‌های رنگینش و توده‌های تاریکی‌اش در میان ستون‌هایی که درهم پیچیده‌اند. ویکتور هوگو در این کتاب که منشأ و منبعش تماشای این بنای گوتیک است به انتقال دقیق شکوه و جلال و عظمت معماری در عرصه ادب توفیق مضاعفی یافته است.

■ بررسی داستان 
طرح داستان آمیخته به مبالغه و بسیار ثقیل است و ارزش رمان، بیش از هرچیز، مولود تجسم قوی و معجزه‌آسا و سرشار از قدرت و تغزل پاریس در قرون وسطاست؛ با آن کوچه‌های رازآمیزش که همه‌شان انباشته از قیل و قال و هیاهوی توده مردم‌اند. قهرمان‌ها، پیش از هرچیز عناصر مجموعه سترگی هستند که اندیشه انسجام و روان‌شناسی فرد را کنار می‌گذارد. شخصیت‌ها ابتدایی و سطحی و بی‌تنوع‌اند و بیشتر از آنکه موجوداتی زنده و واقعی باشند غیر واقعی و خیالی به نظر می‌رسند. رئیس شماسها خائن این ملودرام است و کازیمودو، که جسم دهشت‌بار و روح بسیار گرانمایه‌ای دارد، نوکر او است؛ و اما فرمانده فوبوس همان جوان اول ماجراست؛ پسری خوشگل و سبکسر و بی‌وفا. سیمای اسمرالدا، که ذره‌ای کمتر از قهرمان‌های دیگر جنبه قراردادی دارد، با این حال از لطف و ملاحت گیرایی برخوردار است که بسیار زود او را به شخصیتی مردم‌پسند تبدیل کرد.

هوگو در نوتردام دوپاری و به همین گونه هم چندی بعد در بینوایان توفیق می‌یابد که به رویاهای سترگ و شگرف ذهن خود روح و جسم بدهد و به نمادها حیات ارزانی بدارد و شخصی‌ترین و اغلب قابل اعتراض‌ترین نظرهای خودش را مثل واقعیتی تاریخی تحمیل کند. همین الهام و قدرت خلاقه‌است که به توصیف‌های شایان تحسینی که هوگو از تالار بزرگ کاخ دادگستری و میدان گرو (میدان اعدام پاریس) رقم زده است، روح می‌دهد و همه رنگ و بوی حقیقت را به دنیای ولگردها و گداها ارزانی می‌دارد که به وجهی غریب جامعه‌شناس آن شد؛ در صورتی که این دنیا را تا اندازه‌ای خودش آفریده بود. هوگو که از حس دراماتیک مسلمی برخوردار است و رئالیسمی حیرت‌انگیز به این حس نیرو می‌دهد در این رمان پاره‌ای از گیراترین و حیرت‌بارترین صفحه‌هایی را که در عمر خود نگاشته، به ارمغان آورده است. برای آنکه به این نکته اعتقاد پیدا کنیم، باید یک بار دیگر شرح سقوط کلود فرولو را از برجهای نتردام بخوانیم و به همه این دلایل است که این اثر همواره مایه هیجان و شیفتگی خوانندگان بسیاری بوده است.

■ واکنش‌ها 
گوژپشت نتردام، به محض انتشار بسیار مورد پسند قرار گرفت و از توجه بالای مردم برخوردار شد. براساس این رمان یک فیلم سینمایی و یک فیلم پویانمایی توسط کمپانی والت دیزنی ساخته شده است.

تو زیبایی 
درست به اندازه ی یک زن و گیسو هایت زیبا ست،درست به اندازه ی معجزه ی خداوند 
و تو حق خندیدن داری 
حق پیاده روی های شبانه و حق زیر باران رقصیدن 
تو بازیچه نیستی که با تو بازی کنند
تو وسیله نیستی که روزی از تو خسته شوند 
تو فقط زن هستی
یک زن زیبا و قدرتمند 
تو با تمام کبودی های صورتت و ظرافت هایت،زیبا هستی و این جامعه، نام زیبایی ها و ظرافت هایت را ضعیفه میگذارند 
دستان تو به نرمی حریر است و مو هایت به زیبایی دریا و امواجش 
و تو قدرت داری
آنقدر قدرت داری که زمین خدا را بلرزانی
آنقدر که مادر شوی 
تو آنقدر قدرت داری که سوره ای در قرآن شوی و قدرت خداوند را به رخ کشی 
و در آخر،تو آنقدر قدرت داری که یک زن باشی

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دیسپچر پنجره ای رو به آفتاب مطالب پزشکی و سلامتی شير پاستوريزه پیشبینی و ترفندهای پیشبینی مطالب اینترنتی دنیای مقاله مزدور بلیط هواپیما دنیای وب